دل نوشته
سیاست «پدرسوختگی یا کسب فضیلت»
تا قبل از اینکه ماکیاولی برای توجیه عملکرد دولتمردان معاصرش برای واژه ی سیاست جعل معنا بکند و جوری پای قدرت را به سیاست باز کند که دیگر اثری از سیاست به معنای کسب فضیلت باقی نماند ،سیاست امر محترمی بود !آنروزها کسی نمی گفت سیاست پلید و کثیف است!پدر و مادر ندارد!
خواهر و برادر هم ….
ماکیاولی توی خوابش هم نمی دید که امروز زن همساده ی ما که باستان شناسی خوانده حرف های او را اینقدر مو به مو تکرار کند!
اینکه سیاست خیلی ترسناک است !!!
زن باستان شناس همساده می گفت :چه معنی می دهد مُلّا سیاسی باشد ، ملّا باید برود سر درس و بحثش ،برود کنج مسجد به عبادتش برسد!!!حکومت افتاده دست ملّاها که کار به اینجا رسیده!!!!
حتم دارم خانم همساده واقعا معتقد بود سیاست خیلی پلید است و همه ی این اتفاق های بد این روزها را از چشم بی پدر و مادری سیاست می دید!سیاستی که دست ملّاهاست!
اما تحلیل خانم همساده هوشمندانه نبود!شاهدش هم حرف های امانوئل کانت و ژان ژاک روسو!!
کانت ساندیس خور نبود!دست بر قضا جیره خوار نظام هم نبود وکارت اعضا فعال بسیج هم نداشت اما معتقد بود سیاست و دین جوری در هم تنیده اند که امکان جدایی ندارند.
گفتم کانت چون همیشه مرغ همسایه غاز است!وگرنه ازین حرف ها بهتر و درست ترش را مدّرس شهید خودمان زده بود!
«سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما»
کانت معتقد بود دین و سیاست باجناق نیستند که فامیل نباشند!بلکه وابستگان نسبی هم هستند!آن هم از نوع درجه یک.
با کانت موافقم!اما با مدرس موافق تر!!!!
اگر سیاست را با تعریف ارسطویی کسب فضیلت برای رسیدن به سعادت ببینیم آن هم سعادتِ پایدار فقط دم و دستگاه دین از عهده اش بر می آید!البته نه هر دینی!!!!
دینی که عهده دار تکفل دنیای آدم نیست کشک است!کدام آدم عاقل نقد را ول می کند نسیه را می چسبد؟
مگر دین یعنی چه؟
چرا بعضی اسم دین می آید کهیر می زنند و تمام جانشان به خارش می افتد؟
دین فقط برنامه ی رسیدن به سعادت دنیا و عقب است.سیاست هم کسب فضیلت برای رسیدن به همین سعادت است!
خب این کجایش پلیدست!!!!کجایش خارش آور است!!!!
پلیدی و کثیفی از ذات سیاست نیست از سیاست بدون دین است!از سیاستمدارهای بی دینی که شهوت قدرت کر و کورشان کرده!
حالا هر لباسی می خواهد تنش باشد ،دکتر باشد یا آخوند یا باستان شناس….
دین و سیاست باجناق نیستند که فامیل نباشند!دین برنامه و قانون است و سیاست ابزار رسیدن به هدفِ همین قانون!
دفعه ی بعد که خانم همساده را دیدم یادم باشد بگویم که آثار باستانی یونان فرقی با تخت جمشید خودمان ندارد!
آثار هنری میکل آنژ با کمال الذین بهزاد هم !!!!مکتب هنری بغداد با مکتب هنری اصفهان هم!!!!!
تمام چیزهایی که توی دانشگاه خواندی هم کشک!شما را چه به این حرف ها !باستان شناس باید برود توی بنای تاریخی بنشیند و عتیقه ها را تخمین بزند…
اگر اعتراض کرد به او می گویم چطور آثار باستانی هر منطقه جغرافیایی مختصات خودش را دارد اما دیانت و سیاست ماکیاولی با دین و سیاست مدرس فرقی ندارد!!!
به خانم همساده می گویم محصول فکر ماکیاولی مثل شامپوی ترک است!مال همان اقلیم و آب و هواست…..
بیا یک دور دیانت و سیاست خودمان را بخوان ببین با خودمان چند چندیم.
اما درباره ی طرفداران وطنی ماکیاولی!راستش من که نمی بینمشان اما شما اگر می بینیدشان برایشان زیاد مولوی بخوانید!!!!!
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه باشد در نبشتن شیر ،شیر
آن یکی شیر است کآدم می خورد
وین یکی شیرست کآدم می خورد
آن یکی شیر است اندر بادیه
وین یکی شیر است اندر بادیه….
🖋️طیبه فرید/آبان ۱۴۰۱
دلنوشته های طیبه فرید
https://eitaa.com/tayebefarid